گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ ریحانه نوری‌پور؛* کرونا پدیده‌ای است واحد که صدر تا ذیل جهان، از فردیت افراد تا حاکمیت حکومت‌ها را در هم پیچیده است. می‌دانیم که جدای از وجه کشندگی بیماری و مراقبت‌های سرسام‌آورش، قرنطینه برای در امان‌ماندگان، هم فرصت و هم آزمایشی جهت بازیابی خود است؛ و این نه فقط مختص افراد، که از جهات گوناگون فرصت و آزمونی است برای جامعه؛ و در نهایت برای حکومت. فرصتی برای جبران خلأها و درانداختن طرح‌های نو و یا اجرایی ساختن طرح‌هایی که باید خاک کاغذشان تکانده شود. نیز زمانی برای مشخص کردن نسبت دولت و مردم با دنیای مجازی و کارویژه‌اش. در گیرودار تعیین این نسبت، شاهد منطقی جدید برای زندگی هستیم که عبارت است از «مدنیت کرونایی».

 

اگر از خلأهای بغرنج شئون کلان، اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و صنعت بگذریم، به تنگناهای نظام پهناور آموزش‌وپرورش می‌رسیم که الحق همۀ خلأهای موجود در همان شئون، ریشه در فقر و مهجوریت این نظام دارد.

 

مسئله شمارۀ یک این روزهای آموزش‌وپرورش ما، یادگیری مجازی است، و این تک‌پدیده را می‌توان از وجوه مختلف نگریست:

1. وجه فنی: پرسش اساسی این است که آیا پیام‌رسان قالب مناسبی برای یادگیری است؟ و در مرتبۀ بعدی باید پرسید، شبکۀ اجتماعی دانش‌آموزی موسوم به «شاد» از نظر فنی پاسخگوی نیاز آموزشی 16 میلیون دانش‌آموز هست یا خیر؟

 

در پاسخ به پرسش اول، باید به ذات رسانه (با ماهیت تکنولوژیک: تلویزیون و پیام‌رسان) رجوع کنیم. رسانه محدودیت‌هایی ذاتی دارد که حتی درصورت فراهم بودن لوازم مالی و فنی، این محدودیت‌ها همچنان پابرجا خواهند بود؛ مهم‌ترینش عدم امکان ارتباط ساختاریافته و سازنده بین طرفین است. رسانه ماهیت تسهیل‌گری و مکمل دارد. در شرایطی که امکان تخاطب حضوری وجود نداشته باشد، از ابزارهای رسانه استفاده می‌کنیم. چنین ارتباطی قطعاً به کیفیت حضور فیزیکی نخواهد بود؛ بلکه راه دومی برای برقراری ارتباط است. در ساحت تعلیم و تربیت، ابزارهایی مانند پیام‌رسان و شبکۀ تلویزیونی نمی‌تواند امکان تحقق اهداف کلان و حتی برخی اهداف خرد را فراهم کنند و صرفاً مکملی هستند برای آموزش حضوری. هرچند مسئولین نیز به این مهم واقف‌اند و تدابیر فعلی را موقتی می‌دانند، اما حتی درصورت گذشت زمان و حصول بهترین وضعیت تکنولوژیک، این محدودیت همچنان باقی است. البته نمی‌توان از مزیت‌هایی مانند کم‌هزینه بودن و امکان رجوع دوباره به محتوا گذشت.

 

حال، پرسشی دیگر را به میان می‌آوریم؛ این محدودیت‌های ذاتی می‌توانند کیفیت پایین ابزارهای موجود را توجیه کند؟ حقیقت این است که متخصصان طراح شاد، قدری بدور از مبانی تکنولوژیک تعلیم و تربیت عمل کرده‌اند. کیفیت پیام‌رسان شاد، بعنوان تسهیل‌گر و راه مکمل آموزش نیز قابل اطمینان نیست. با انفکاک مطالعات تکنولوژی آموزشی از سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی به‌عنوان «قلب نظام آموزشی» و نشنیدن ایده‌های طراحان و متخصصان جوان تعلیم و تربیت، «با شبکه‌ای مواجهیم که سیستم‌های مدیریت کلاس و مدیریت محتوا را پشتیبانی نمی‌کند» و کاربران شبکه دارای هویت تحصیلی نیستند. این درحالی است که تجربیات داخلی و خارجی از امکان تحقق این امکانات خبر می‌دهند. نکته این است که یک‌باره در فضایی کاملاً جدید و امتحان‌نشده، با جذب مخاطب چند میلیونی، کیفیت یادگیری را پایین برده‌ایم؛ درحالی‌که با همکاری و استفاده از امکانات و تجربیات شبکه‌های موجود که حداقل در جذب کاربر میلیونی امتحان خود را پس داده‌اند، می‌توانستیم حرفه‌ای‌تر عمل کرده و زمان کلاس را صرف حل قطع و وصلی سیستم و آشنایی با مختصات ناشناختۀ پیام‌رسان نکنیم.

 

2. وجه مبانی تکنولوژی آموزشی: اگر بخواهیم لایه‌های زیرین آموزش مجازی را تحلیل کرده و برحسب آن یادگیری الکترونیک را آسیب‌شناسی کنیم، به فرصتی بیش از ظرفیت این مقال نیاز داریم. اجمالاً، این لایه‌ها عبارت‌اند از مبانی تعلیم و تربیت در بوم ایران؛ مبانی برنامه‌ریزی درسی، فلسفه تربیت، مدیریت آموزشی، تکنولوژی آموزشی و...

 

 به جهت ماهیت مجازی این شکل از آموزش، به بیان وجه تخصصی تکنولوژی آموزشی بسنده می‌کنیم. تکنولوژی آموزشی در مختصات سازمانی آموزش‌وپرورش جایگاه نهادی پیشرو ندارد. مرکز برنامه‌ریزی منابع انسانی و فناوری اطلاعات و همین‌طور دفتر تکنولوژی آموزشی در ساختار وزارتخانه وجود دارند و اقداماتی مانند طرح‌ریزی هوشمندسازی مدارس داشته‌اند، اما نیاز آموزش‌وپرورش به تکنولوژی آموزشی نه فقط از حیث ابزار، بلکه از حیث تولید رویکرد و روش است. از این نظر، نهاد تکنولوژی آموزشی در ایران با یک خلأ نظری و تکنیکی روبه‌رو است.

 

باید بتوانیم با تجمیع ایده‌های متخصصان بخش خصوصیِ حاکمیتی و دانشگاهی، گفتمانی در تکنولوژی آموزشی تولید کنیم که محدود به نصب ویدیو پروژکشن در کلاس نیست. گفتمان موجود بر سطح تکنیک می‌لغزد، آن هم نه تکنیک کارآمد و پربازده. فصلی جدید و امتحان‌نشده است که صرفاً جایگزینی فوری برای آموزش حضوری است و احتمالاً پاسخگوی نیازهای پیچیده‌تر در آینده نیست. ما نیاز به گفتمانی داریم که قابلیت حرکت و سازگاری در بزنگاه‌های متعدد داشته باشد. یعنی گفتمانی فراتر از تولید ابزار. ما قبل از اینکه پیام‌رسان بسازیم، باید رویکرد و روش آموزشی تولید کنیم تا در شرایط متفاوت و در زمان‌های مختلف، با استفاده از این رویکرد واحد، ابزارهای متعدد به فراخور شرایط تولید کنیم. همچنین است فقر در  آموزش تکنولوژی آموزشی، که در سه جا نمود دارد:

 

الف) ضعف در توانمندسازی تکنولوژیک دانشجومعلمان در دانشگاه‌ فرهنگیان

ب) ضعف در آموزش ضمن خدمت معلمان: درصد بالایی از معلمان موجود در نظام آ.پ از نسل‌های تحصیل‌کردۀ بیست سال نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی هستند و تربیت‌یافتۀ عصر حاضر نیستند و نتوانستند با تحولات تکنولوژیک ارتباط برقرار کنند.

ج) کم‌توجهی به تدریس درس و رشتۀ تکنولوژی آموزشی در دانشکده‌های علوم تربیتی؛ که اگر هم جایگاهی داشته باشد، محدود به تکنیک ناکارآمد است.

 

۳.  وجه تحکیم جایگاه حاکمیتی: این وجه از آموزش مجازی در دو حیث قابل بررسی است. نخست از حیث داخلی و نسبت آموزش‌وپرورش با مردم و دوم از حیث بین‌الملل.

الف) در شرایط اضطراری که انتظار می‌رود نهاد آموزش‌وپرورش به‌عنوان متولی آموزش عمومی، اراده‌ها و ایده‌ها را تجمیع کند، ما با انفکاک‌ها روبه‌رو هستیم؛ انفکاک شبکۀ شاد از ایده متخصصان و استقلال پژوهشگاه مطالعات آ. و پ. از سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی. قرنطینه فرصتی بود برای تحکیم بنیان حاکمیتی نظام آموزش‌وپرورش درقبال خانواده‌ها، متخصصین، بخش خصوصی و... . درصورت ورود سازمان پژوهش و ارزیابی سرویس‌های داخلی و خارجی و نظارت عملی بر آن‌ها، می‌توانستیم میان قواعد حاکمیتی در امر آموزش از دور، میان ایده‌های بخش‌های مردم‌نهاد و بخش خصوصی ارتباط ایجاد کرده و به یک ایدۀ جدید برسیم. اینکه تجربیات مختلف به‌کار بیفتند و به‌جای یک ساختار وسیع ناکارآمد، چند ساختار قوی اما کوچک‌تر داشته باشیم، نافی وجه حاکمیتی آموزش نیست. مهم این است که ساختارها دارای تعهد محکم به چهارچوب‌ها باشند. ماهیت حاکمیتی نظام آموزشی تنها با تولید ساختار جدید اثبات نمی‌گردد؛ گاهی باید تجمیع کرد. در شرایطی که ایده، نیرو، ابزار و بودجه موجود است، به‌جای ایجاد ساختار جدیدِ امتحان نشده، بایستی ایده‌ها را شنید و میان مردم، متخصصین و بخش خصوصی یگانگی ایجاد کرد. این نوع ساختارسازی فست‌فودی پیامدهایی به همراه دارد که مهمترین آن چالش‌های دسترسی است.

 

طبق آمار اعلامی وزارتخانه، تا نیمۀ اردیبهشت، تنها ۴۵٪ دانش‌آموزان به شاد دسترسی پیدا کردند یعنی کمتر از ۹ میلیون نفر و درحال حاضر نیز، این رقم به ۱۲.۵ میلیون رسیده است. یعنی ۳.۵ میلیون دانش‌آموز از آموزش مجازی بی‌نصیب‌اند. درطی یک ماه و اندی راه‌اندازی این شبکه، صرف‌نظر از ناکارآمدی فنی، نفس پیوستن این میزان کاربر به شبکه قابل تقدیر است؛ اما توجیه‌گر عدم دسترسی مناطق کم برخوردار نیست. ضمن این که دسترسی 12.5 میلیون نفر نیز با چالش‌های خاص خود همراه است و این برمی‌گردد به تولید گفتمان‌های فراابزاری تکنولوژی آموزشی. اینجاست که به حقیقت محدودیت ذاتی دنیای مجازی در تحقق اهداف کلان پی می‌بریم و یکی از این اهداف، قطعاً عدالت آموزشی است.

 

ب)هیچ‌یک از چالش‌های گفته شده تنها در ایران نیست و ما با موجی از ناکارآمدی الکترونیک در جهان مواجه‌ایم و احتمالاً رویداد «ائتلاف جهانی یونسکو» در 26 مارس2020 با شعار «عدم توقف آموزش در جهان»، به منظور حل این ناکارآمدی است. به گواهی معاون دبیرکل سازمان ملل، با ورود به دهۀ اجرایی‌ساختن سند توسعۀ پایدار 2030، زمان سرمایه‌گذاری برای تحول در قدرت آموزش‌وپرورش فرا رسیده است. اما سرمایه‌گذاری برای تحول در قدرت به چه معناست؟ برای یافتن پاسخ ابتدا باید شرکای ائتلاف را بشناسیم:

 

الف)سازمان‌های جهانی: سازمان جهانی کار، یونیسف، سازمان جهانی بهداشت، بانک جهانی، برنامۀ جهانی غذا، OECD، بانک آسیایی توسعه.

ب) شرکت‌های چندملیتی (بخش خصوصی): گوگل، فیس‌بوک، مایکروسافت

ج) سازمان‌های مردم‌نهاد: دوبای کیرز، خان آکادمی

د) رسانه‌ها: خدمات جهانی بی‌بی‌سی

ه) اتحادیه‌ها: کارگروه بین‌المللی معلمان برای آموزش 2030

 

اساساً ورود واژگانی مانند «قدرت» در ادبیات تعلیم و تربیت می‌تواند معانی متعدد داشته باشد که در مجموعه نظریات آموزش‌وپرورش بدان پرداخته نشده است. قطعاً در مختصات سازمان‌های جهانی - سازمان‌هایی با ماهیت غیرآموزشی - قدرت نیز مفهومی غیرتربیتی دارد. در این رویکرد، تعلیم و تربیت نه به‌عنوان مهم‌ترین ساحت در نسبت انسان و تمدن، بلکه حیات خلوتی است جهت تجمیع نیرو. قدرت در جهان مدرن، در پول خلاصه می‌شود. پول خدایی است که هرگز نمی‌خوابد.

 

روشن است که هویت و کارویژۀ بیشتر این نهادها غیرتربیتی است. که البته حمایت نهاد غیرآموزشی از تعلیم و تربیت فی‌نفسه بد نیست؛ اما نکتۀ اصلی در اهداف گردهمایی چنین سازمان‌هایی است. اقتصاددانان بهتر می‌دانند که سرمایه‌گذار صرفاً جهت خوشایند صاحب ایده عمل نمی‌کند. قطعاً چنین سرمایه‌گذاری‌ای تکمیل‌کنندۀ پازل قدرت است، و این است جهانی‌سازی نئولیبرال. چالش جهانی اقتصادی کردن آموزش، به‌دست گوگل و فیس‌بوک و بانک جهانی و...؛ و همچنین است گفتمان نئولیبرالیسم در ایران و آموزش‌وپرورش حاکمیتی‌اش که باید نسبتش را با پدیدۀ گلوبالیزاسیون نئولیبرالی  مشخص کند. اهمیت این تعیین نسبت از جهت حضور چندده سالۀ  این گفتمان در نظام آموزشی ایران است که با تغییر حاکمیت از سلطنت به جمهوری اسلامی، شکل و ادبیاتی دیگر به خود گرفته، اما ماهیت همچنان دست‌نخورده باقی مانده است. تقلیل شأن فرایند یاددهی-یادگیری به خرید کالای آموزشی، مصداق جهانی‌سازی نئولیبرالیسم در ایران است.

 

آری! داستان آموزش مجازی در ایران، هرچند با قرنطینۀ سه‌ماهه پررنگ شد، اما ریشه‌هایش را باید در بنیان نظری شکل گرفته در دهه‌ها قبل جست‌جو کرد.

 

با پدیدۀ دفعی کرونا، انتظار می‌رود که متولیان امر به اهمیت بنیان تکنولوژیک آموزش (در معنای رویکرد و نه فقط ابزار) پی ببرند و به فکر یگانه‌سازی آموزش حاکمیتی با جامعه باشند؛ مدنیت کرونایی، شیوۀ زندگی و حکمرانی مدرن را به‌سوی تجدیدنظر می‌برد. کرونا زمان پاکسازی مدل‌های کهنه و تولید شیوه‌های جدید است. ساختار نظری نئولیبرالیسم برای نجات آن چه در دست دارد، ضعیف و در حال فروپاشی است؛ پس جمهوری اسلامی باید هرچه زودتر تجدیدنظر کند و حرکت جهانی و بدون توقف نئولیبرالیسم را در نسبت با مبانی خود دریابد و بیش از این جایگاه تعلیم و تربیت را، چه در جهان خارج و چه در جهان مَجاز، تنزل ندهد.

 

ریحانه نوری‌پور- دانشجوی کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه تهران(به نقل از نشریه سپیدار بسیج دانشجویی دانشگاه تهران)

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: